عکس نوشته - عکس پروفایل - عکس جدید . عکس اسم

عکس نوشته - عکس پروفایل - عکس جدید . عکس اسم

عکس نوشته - عکس پروفایل - عکس جدید . عکس اسم

عکس نوشته - عکس پروفایل - عکس جدید . عکس اسم

عکس نوشته - عکس پروفایل - عکس جدید . عکس اسم

کلمات کلیدی

دانلود عکس غدیر

عکس نوشته غمگین غمگینم ازت

عکس نوشته غمگین سربازی

عکس نوشته غمگین دخترونه فانتزی

عکس نوشته غمگین خیلی غمگین

عکس نوشته غمگین تولدم مبارک نیست

عکس نوشته غمگین ترین

عکس نوشته غمگین اینستگرام

عکس اسم خدا

دانلود عکس نوشته فلسفی ترین

پروفایل شهریوری ها

عکس پروفایل تولد شهریوری

عکس نوشته تنهای تنها

عکس نوشته عاشقانه دونفره

عکس نوشته عاشقانه دختروپسر

عکس نوشته عاشقانه برای پروفایل

عکس نوشته عاشقانه با زبان کردی

پروفایل محرم

عکس پروفایل ویژه عید نوروز

عکس پروفایل عید غدیر خم

عکس پروفایل عید غدیر

عکس عید غدیر خم مبارک

عکس تبریک عید نوروز

دانلود رایگان سوالات بانک قرض الحسنه مهر ایران

سوالات استخدامی دبیر پرورشی اموزش و پرورش سال ۹۸

سوالات استخدامی کارشناس طراحی و نظارت بر اجرای تاسیسات آب و فاضلاب ۲

سوالات استخدامی کمک حسابرس مالیاتی 97

سوالات استخدامی کمک حسابرس مالیاتی

سوالات استخدامی حسابرس مالیاتی با پاسخ

سوالات استخدامی حسابرس مالیاتی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود عکس نوشته فلسفی ترین» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

در عکس نوشته فیلم لاتاری می توانید جذاب ترین و احساسی ترین عکس نوشته عاشقانه سکانس های فیلم لاتاری ساخته محمد حسین مهدویان را همراه با متن مشاهده کنید و …

عکس نوشته فیلم لاتاری

ماه‌ها منتظرم روز به اینجـــا برسد
خبـر آمـدنـت بــــــر در اعـــلا برسد

نگرانم‌ من از این شهر، که از دیدارت
کار این شهر پرآشوب به غوغا برسد

آمـدی شهــر بـهم ریخت، منم انسانم
چــه بسا کار منم نیز به اغمـــا برسد

فصـــل زیبـا شــده با آمدنت، زیبا رو
که بهار از تو به شهــریور زیبا برسد

عکس نوشته خاطرات تمام نمی شوند تمامت میکنند

عکس نوشته فیلم لاتاری

عکس نوشته فیلم لاتاری

عصر زیبایی است و شدم دلتنگ تو
دوست دارم بشنوم آواز خوش آهنگ
تو
کاش می شدتاببینم لحظه ای دیگر تو را
چشم زیبای تووآن صورت خوش رنگ تو

چشمی به رهت
دوخته‌ام باز که شاید
بازآیی وبرهانی‌ام
از چشم به راهی …!

عکس نوشته با شوخی حالم خوب نمیشه

عکس نوشته فیلم لاتاری

عکس نوشته فیلم لاتاری

نگاهت تشعشع زندگی ست
وقتی که چشمانت،
خورشیدوار
عشق را بی دریغ
به قلبم می تاباند …

نفس هایت را
قطره قطره
بِچِکان روی لبم
من آن گیاهِ تشنه ام
که از راهِ بوسه های “تو”
زنده مانده اَم!

عکس نوشته به تنهایم افتخار میکنم

عکس نوشته فیلم لاتاری

عکس نوشته فیلم لاتاری

گاهی “شب”
چنان فریادِ سکوتی
سر می دهد
که عقل تمام می شود و
عشق خروشان …!!!

اسمم به نام تو،
عشقم به یاد تو،
جسمم برای تو،
جانم فدای تو،
روحم کنار تو
اما زندگیم مال خودم چون زندگیم تویی

عکس نوشته هر آدمی انسان نیست

عکس نوشته فیلم لاتاری

عکس نوشته فیلم لاتاری

عمری ست که مؤمنم به اعجاز لبت
همواره لبم گوش به آواز لبت
دروازه ی قرآن دلم فتح نشد
جز با غزل حافظ شیراز لبت…

– هیچ چیز قشنگ تر از این نیست؛
یکى را داشته باشى ،
که هر روز به او بگویى ؛
با تو ،
حالِ تمامِ روزهایم عشق❤ است…!

عکس نوشته گفتم با گریه دلش را مهربان کنم

عکس نوشته فیلم لاتاری

عکس نوشته فیلم لاتاری

تو چه می‌دانی ..؟!
شاید من
همانی باشم که
بیشتر از همه دوستت دارم ..
نبودنت را بغل می‌کنم ..
سکوتت را می‌نویسم ..
نگرانت می‌شوم ..

چند سطری از عشق بِسُرایم
تـووووووووو
و
دیگر
هیچ
از این عاشقانه تری نیست

عکس نوشته من تمامت کرده ام

عکس نوشته فیلم لاتاری

عکس نوشته فیلم لاتاری

قدم زدن در
یادت را
دوست دارم ….
چشمهای آرامت
را می خواهم جانِ من….
عشقت
ستاره باران میکند
حریر بی جانِ تنم را…
نفسِ من ….
من دوستت می دارم.‌‌‌‌‌..‌

عکس نوشته هرجای دنیایی دلم اونجاست

عکس نوشته فیلم لاتاری

عکس نوشته فیلم لاتاری

چه کوتاه دوستت دارم
را گفتے
به اندازه تنها دو واژه :
یک دم و بازدم
و چه طولانے
عاشقت شدم
به درازاے همه عمرم
تا آخر نفس کشیدن…!

عکس نوشته دلم یک دوست می خواهد

تو را…
از خاطرات چه کسی برداشته ام
که سهمِ من نمی شوی؟
دنیا را …
در مُشت های گره کرده ام می نشانم
و گلوله های خشم را
یکی یکی…
در سینه ام خالی می کنم!
تقدیر را…
سرنوشت را…
هر چه که بی تو باشد را
نمی خواهم!

عکس نوشته خدا خودش هوامو داره

بگذار در آغوش تو،
آرام بگیرم…
دلچسب ترین،
شیوه جان باختن است این…!
‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌
هیچ جای جهان
به اندازه‌ی بودنِ در آغوشِ تو
برایم مزه ندارد

عکس نوشته به که باید گفت این حال عجیب

قلب مڹ از صداے تو
چہ عاشقانہ ڪوڪ شد
تمام پرسہ هاےمڹ
کنار تو سلوڪ شد
عذاب میڪشم ولی
عذاب مڹ گناه نیسٺ
وقتی شڪنجہ گر تویی
شڪنجہ اشتباه نیسٺ

بایدکسی باشه
که وقتی نگاهش میکنی……..
حس کنی قفسه سینت برای…..
نگه داشتن قلبت خیلی کوچیکه…

عکس نوشته مرگ و زندگی برام فرقی نداره

بـاور نـمـیـڪـنـم ایـنـگـونـه عـاشـقـانـه
در مـن حـبـس شـده بـاشـﮯبـگـو
بـا چـه جـادویـﮯ مـرا ایـنـگـونـه
نـاعـادلانـه وقـف خـود ڪـردﮯ
‎دوست دارم
دستاتو من بگیرم
لب بزارم روی لبات
تو آغوشت بمیرم

عکس نوشته آنهای که شب ها دیر به خواب میروند

اصلا یادم نبود
عشق من آدم نبود
قلب من با اون بود
اما حیف اون دلش با من نبود
چرا اینجور سرنوشت
واسه من با غم نوشت
روزای من جهنم و شب و روزم بهشت

می خوامت…!!
ولی…..!!
خیلی خیلی دوری…!!
نه دستم به دستات میرسد!!
نه چشمانم به نگاهت….!!
چاره ای کن…!!
تو رو کم داشتن …!!
کم نیست…!!
درد است…!!

عکس نوشته همیشه در سختی ها

 

من
دلم می گیرد
از بیداری ی هر شبِ مردی تنها
که در سکوت
در نیمه ی گمشده ی خویش
گم می شود
و
در آغوشِ نجیبِ خاطره هایش
می میرد
بی آنکه
زندگی را
بوسیده باشد.

جلوه بخت تو
دل میبرد از شاه و گدا
چشم بد دور
که هم جانی و هم جانانی …

 عکس نوشته فیلم لاتاری,

عکس نوشته فیلم لاتاری برای پروفایل

  • علی عزیزی 2
  • ۰
  • ۰

در عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید زیباترین عکس نوشته های فلسفی و سنگین را همراه با متن مشاهده کنید و …

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

من آموخته ام چگونه در جهانِ خودم،،
پیرمردی خرفت و بی حوصله باشم / که حالش از دریا بهم می خورد،،
اما چون به آن خو کرده ،، خُب ! قدمی از ساحل دور نمیشود ..،
و همزمان چنان شادمان بخندم،،
که گویا کودکی از حالِ خوشِ مادر،
حقِ خریدِ تمامِ اسباب بازی ها را پیدا کرده است..
یاد گرفته ام شب ها خون منحوسم را از دیوار ها پاک کنم ،،
و با گرگِ بی وجدانِ تویِ شقیقه ام / راه بیایم ،
و سرخپوست وار شب هایم را در چادری/ تنها با خودم و خدایان گلاویز باشم ..
اما روز ها مثل تمامِ آدم ها ناخن های مرتبی داشته باشم ،

عکس نوشته شازده کوچولو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

لرزشِ دستم را در نحوه ی سیگار کشیدنم مخفی کنم ..
یاد گرفته ام آنچه منم ،
نه قرار است نه نیاز است ،
که در ذهنِ دیگری / هم ارز با حقیقتم / ترجمه گردد ..
و دیگران حق دارند مرا تا نهایت خطا بروند..
گفتم که هیچکس مسئول مرگِ هیچ کس نیست،،
حتی اگر اسلحه را با دست های خودت پر کرده باشی ،
کشیدنِ ماشه هزار دلیل موجه می خواهد …
از زندگی لذت ببر ،
و این گناه کسی نیست،،
اگر حسگر های من و امثال من ،،
برای زندگی قائل به هیچ ارزشِ / شادمان کننده ای نیستند ..
خدا هم شاهد نباشد ،
تو با چشم های خودت دیده ای ،
که چگونه میتوانم در یک میهمانی / مستانه برقصم ،،
اما ترتیبِ درد هایم را حتی/ ذره ای از یاد نبرده باشم ..

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

این روزها بوی تازه ای می دهد هوای مردم شهر..
همهمه های مردم برای نو کردن همه چیز !!
ای کاش کمی هم فکرها نو بشوند !!
فکرها خسته شدند از دستِ ما آدم ها ،،
از بس که بی مصرف ماندند / آن گوشه ی سر ..
بیایید در سالِ جدید
به جای گذاشتن عکس های Fake ( تقلبی ) بر روی پروفایل خود،
از تصاویر واقعی استفاده کنیم..
به جای نوشتن شعارهای تلقبی / خودمان باشیم..
کمی در گذاشتن مطالب بیشتر فکر کنیم ..
به قولِ فریدون : ** این ملت روزی چند وعده گــــــــــــــــــــــــــــــــــول می خورند **
پس ما باعثِ اضافه شدن رژیم غذایی ملت نشویم..
خود بودن تکلیفی است / که واحدی در دانشگاه برایش در نظر گرفته نشده ..
بیایید کمی خودمان باشیم لطفا ..
ممنون..

عکس نوشته دوست داشتن را ثابت می کنند

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

و شما که به سالیانی چنین دوردست به دنیا آمده‌اید//خود ، اگر هنوز ،،
«دنیایی» به جای مانده‌باشد / و «کتابی» که شعرِ مرا در آن بخوانید،،
خفّتِ ارواحِ ما را به لعنت و دشنامی افزون میکنید،،
اگر مبداءِ خراب‌ آبادی هستیم که نامش دنیاست!
ما بسی کوشیده‌ایم که چکشِ خود را / بر ناقوس‌ها و به دیگچه‌ها فرود آریم،
بر خروس‌قندیِ بچه‌ها،،
و بر جمجمه‌ی پوکِ سیاستمداری
که لباسِ رسمی بر تن آراسته باشد.
ما بسی کوشیده‌ایم،،
که از دهلیزِ بی‌ روزنِ خویش دریچه‌یی به دنیا بگشاییم.
ما آبستنِ امیدِ فراوان بوده‌ایم..
دریغا که به روزگارِ ما
کودکان / مُرده به دنیا می‌آیند!
اگر دیگر پای رفتنِمان نیست،
باری!!
قلعه‌بانان این حجت با ما تمام کرده‌اند،،
که اگر می‌خواهیم در این سرزمین اقامت گزینیم ،،
می‌باید با ابلیس قراری ببندیم!!
آمدن از روی حسابی نبود و
رفتن از روی اختیاری…
ما همه عَذراهای آبستنیم:
بی‌آنکه پستان‌هایمان از بهارِ سنگینِ مردی گُل دهد..
زخمِ گُل‌میخ‌ها ، که به تیشه‌ی سنگین،
ریشه‌ی درد را در جانِ عیساهای اندُهگینِمان به فریاد آورده‌ است…
و فریادِ شهیدِشان!
به هنگامی که بر صلیبِ نادانیِ خلق مصلوب می‌شدند که :
« ای پدر، اینان را بیامرز
چرا که، خود نمی‌دانند
که با خود چه می‌کنند!»

عکس نوشته بازهم خدایی هست

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

به سال ها و به سال ها سوالی در ذهن خود به اسارت داشتم !!
(( قبل از تولد در کداااام ناکجاآباد می بوده ام ؟؟ ))
به ناگاه صدایی پوز خندوار همچون میخی بر صلیب بر گوشم کوفت :
که آری،،
پدرت چون گربه ی بالغی می نالید،
و مادرت در اندیشه ی دردِ لذت ناکِ پایان بود،،
که از ره گذر خویش ، قُنداقه ی خالی تو را /می بایست،،
تا از دلقکی حقیر بیاَنبارد..
باری..
و حرکت گهواره،،
از اندام نالان پدرت آغاز شد…
گورستانِ پیر گرسنه بود ،، و درختانِ جوان کودی می جستند!
ماجرا همه این است..
آری..
وَر نه،،
نوسانِ مردان و گهواره ها به جز بهانه ی نیست…
اکنون جمجمه ات عریان ، بر آن همه تلاش و تکاپوی بی حاصلِ فیلسوفانه ،
لبخندی می زند…
به حماقتی خنده می زند که تو از وحشتِ مرگ / بدان تن در دادی :
به زیستن
با غُلی بر پای و
غلاده ئی بر گردن…
زمین
مرا و تو را و اجداد ما را به بازی گرفته است..
و اکنون
به انتظارِ ِ آن که جازِ شلخته ی اسرافیل آغاز شود،
هیچ به از نیشخند زدن نیست…
اما من آن گاه نیز بِنَخواهم جنبید.،
حتی به گونه ی حلاجان.،
چرا که میانِ تمامی سازها،،
سُرنا را بسی ناخوش دارم…

عکس نوشته دلتنگی یعنی او باشد اما برای تو نباشد

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

مگه میشه/ مگه داریم !!
جمله ای که زیاد از گفتنش سورپرایز نمیشم..
بله.. هم میشه هم داریم..
به طورِ مثال:
حذف شدن پستِ آخرِ پروفایلِ بنده ی حقیر..
پس نتیجه می گیریم که از نظر علمی هم میشه یک پست رو از پروفایل شخصی کسی پاک کرد اونم از نوعِ بی اجازه ، هم ، همچنین چیزی داریم..
در هر صورت از دوستانی که لطف کردند و وقت گذاشتند و اون پست رو خواندند و پسندیدند ، شخصا عذرخواهی میکنم ..
هم از جانب خودم که توانایی پاسداری از نظرات دوستانم رو نداشتم هم از طرفِ مسئولین این سایتِ پُربار..
امیدوارم که دیگه شاهد همچنین اتفاقاتی در هیچ شبکه ی اجتماعی نباشیم تا حداقل جمله تأمل برانگیزِ :
مگه میشه، مگه داریم !! همچنان ارزشی برای بر زبان آوردن داشته باشد …

عکس نوشته غصه ها در گلو می شکنند

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

مرگ را دیده ام من / در دیداری غمناک..
مرگ را زیسته ام من/ با آوازی غمناک..
دَردا که مرگ ،، نه مُردنِ شمع ،، و نه باز ماندنِ ساعت است..
نه استراحتِ آغوشِ زنی / که در رجعت جاودانه / بازش یابی..
نه لیمو ی پر آبی که می مَکی / تا آن چه به دور افکندنی ست ،، تفاله یی بیش نباشد..
تجربه یی است غم انگیز و غم انگیز .. به سالها و به سالها و به سالها …
وقتی که گرداگردِ تو را ، مرده گانی زیبا فراگرفته اند،،
یا مُحتضرانی آشنا که تو را / بِدایشان بسته اند،،
با زنجیر های رسمیِ ناشناسنامه ها،،
واوراقِ ناهویت،،
و کاغذهایی که از بسیاری تمبرها و مهرها و مرکب ها / به خوردشان رفته است…
وقتی که به پیراهن تو،،
چانه ها / دَمی از جنبش باز نمی ماند،،
بی آنکه از تمامی صداها / یک صدا / آشنای تو باشد…
وقتی که دردها / از حسادتهای حقیر بر نمی گذرد،،
وپرسش ها همه،،
در محورِ روده هاست…
آری ، مرگ ، انتظاری خوف انگیزیست..
انتظاری که بی رحمانه به طول می انجامد..
مَسخی ست دردناک،،
که مسیح را / شمشیر به کف می گذارد ،، در کوچه های شایعه ،،
تا به دفاع از عِصمت مادرِ خویش برخیزد…
و بودا را،،
با فریادهای شور و شوقِ هلهله ها،،
تا به لباسِ مقدسِ سربازی درآید …
یا دیوژِن را ،،
با یقه ی شکسته و کفشی برقی،،
تا مجلس را به قدوم خویش مزین کند،،
در ضیافتِ شامِ اسکندر…
آری … آری …
من مرگ را زیسته ام ،،، با آوازی غمناک…

عکس نوشته خاطرات تو از یادم نمیره

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

ﺍﮐﻨﻮﻥﮐﻪ ﭼُﻨﯿﻦ ﺯﺑﺎﻥِ ﻧﺎﺧﺸﮑﯿﺪه ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺍَﻧﺪﺭ ﮐﺸﯿﺪه ﺧﻤﻮﺷﻢ،
ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﭘﺮﺳﻢ:
‏« ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﻢ/ﮔﻔﺘﻪﺍﻡ ﺁﯾﺎ؟ »
ﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﻣﺎ، ﺍﻭ/ ﺩﻫﺎﻥِ ﻭ ﻟﺒﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻣﺎﻫﯽﻭﺍﺭ،
ﺑﯽﺍﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ،
ﻭ ﺁﻭﺍﯾﯽ ﻧَﻪ..
ﺯﻣﺎﻧﻪﯾﯽﺳﺖ ﮐﻪ
ﺁﺭﯼ
ﮐﻮﺗﻪْﺑﺎﻧﮕﯽ ﺍَﻟﮑُﻨﺎﻥ ﻧﯿﺰ،،
ﻻﻣَﺤﺎﻟﻪ / ﺧﯿﺎﻧﺘﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ..
ﻧﮑﻨﺪ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕِ ﺑﯽﺗﻌﺎﺭﻑِ ﺧﻮﯾﺶ / ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ :
‏« ﺍﯼ ﻟﻌﻨﺖِ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺑﺮ ﺗﻮ / ﺑﺎﻣﺪﺍﺩِ ﭘُﺮﺗﻠﺒﯿﺲ ﺑﺎﺩ ! »
ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﻡِ ﭘُﺮﺗﮑﻠﻒِ ﻧﺎﻡﺁﻭﺭﯼِ ﺩﻏﻞﮐﺎﺭﺍﻧﻪﺍﺕ
حتی،،
ﺍﺯ ﺷﻤﺸﯿﺮِ ﭼﻮﺑﯿﻦِ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥِ ﺣﻠﺐﺁﺑﺎﺩ ﻧﯿﺰ/ ﺑﯽﺑﻬﺮه ﺗﺮ ﺍﺳﺖ..
ﻫِﯽ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺯﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻭﺍﭘﺴﯿﻦ ﻣﺠﺎﻝِ ﺳﺨﻦ،،
ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ / ﮔﻔﺘﻪﺍﻡ؟
ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ !!؟؟
ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻭ ﻣُﺮﺩﻥِ ﻏﻤﻨﺎﮎِ ﻓﺘﯿﻠﻪﯾﯽ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺭﺍ ﻣﺎﻧَﺪ ،،
ﺩﺭ ﺍﻧﺒﺎﺭه ﯼ ﭘُﺮﺭﻭﻏﻦِ ﭼﺮﺍﻏﺶ …

عکس نوشته وقتی یه آدم دیگه میشی

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

من چُنینم ..احمقم شاید!
که می داند ،،
که من باید / سنگ های زندانم را به دوش کشم ،،، بسانِ فرزند مریم / که صلیبش را …
و نه بسان شما…
که دسته ی شلاقِ دژخیمِ تان را می تراشید / از استخوانِ برادرتان ،،،
و رشته ی تازیانهِ ی جلادِتان را می بافید / از گیسوانِ خواهرتان،،،
و نگین / به دسته ی شلاقِ خودکامِگان می نشانید / از دندان های شکسته ی پدرتان!
چُنینم من…
زندانی دیوارهای خوشاهنگِ الفاظِ بی زبان…
چُنینم من!
تصویرم را در قابش محبوس کرده ام ،،
و نامم را در شعرم ،،
و پایم را در زنجیرِ زنم،،
و فردایم را در خویشتنِ فرزندم ،،
و دلم را در چنگِ شما … در چنگِ همتلاشی با شما…
که خون گرمِ تان را به سربازانِ جوخه اِعدام / می نوشانید / که از سرما می لرزند،،،
و نگاه شان/ انجمادِ یک حماقت است…
نه چُنانم که تو خوانی … نه چُنانم که تو گویی… آری چُنینم من…

عکس نوشته خیره شو تو چشمام

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

گاهی دلم تنگ می شود / برای لبخندهایی که هرگز نزده ام..
گاهی دلم تنگ می شود / برای اشکهایی که بعد از پدر، نریخته ام..
این ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ داشتن / ﺗﻨﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻤﺎﻧﺪ..
ﺍﺯ ﺯﺧﻢ / ﺯﺑﺎﻧﯽ که ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩﻡ..
این ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻻﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ،، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺩﺭ ﻣﺒﻞ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺩﺭ ﺳﺮﻡ ﻣﯽ ﻟﻮﻟﺪ ..
ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺷﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ / ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﺵ ﻧﺴﺒﺖ ِ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ،،
ﺑﻪ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ / طلبیِ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ..
ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺒﻮﺩ …
ﮐﻪ ﺍﺻﻼ / ﻫﯿـﭻ ﮐﺲ ﻧﺒﻮﺩ ،، ﮐﻪ ﺳﺮم / ﺑﻪ تنش ﺑﯿﺎﺭﺯﺩ ..
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻭ ،، ﺑﻪ ﺧﻨﺪه ﺩﺍﺭﯼ ِ ﺧﻮﺩﻡ ﺑِﮕِﺮﯾﻢ ،،
ﮐﻪ ﻟﮑﻨﺖ / ﺣﺮﻑِ ﻣﺸﺘﺮﮎِ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ..
ﮐﻪ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺭﺍ / ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺭﺥ ِ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻢ ﻧﮑﺸﺪ ..
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺒﻮﺩ ..
ﻓﻘﻂ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ،
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺩﺭ ﮐﻮﺩﮐﯽ،
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻨﻊ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،،
ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ / ﻣﻤﻨﻮﻋﻪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥِ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺍﺵ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﻮﺩ..
تو باور کن که/ تقصیر هیچ کس نبود…

عکس نوشته حرف های دردناک

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

متنی برای من و ما…
می خواهم ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍن ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ /ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ! ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺟﺰ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺪﯾﺪه ﺍﻡ،،
ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﮐﺮﺩه ﺍﻡ/ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﻢ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ ، ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ
ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ می خوانید.
ﻣﺎ ﭼﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕِ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ؟
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺯﺧﻢ می خوریم ، ﮐﺸﺘﻪ می دهیم ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩﯼ ،
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ..
ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺗﺮﯾﻦ حریمِ مان/ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﻧﺪﯾﺶ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﻭ می خواهیم ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺟﺘﻤﺎعِ مان، ﺑﺴﻂ ﺩﻫﯿﻢ..
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﺯ ﺳﺠﺎﺩه ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﮑﻨﯿﻢ..
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﻢ ؟
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﺪ، ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ، ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻓﺮﺩ ِ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ ؟
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻡِ ﺍﻭ ﺗﻔﮑﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﻮﭺ ﺑِﻨﺎﻣﯿﻢ ؟
ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ، ﺍﺻﻼ ﻣﺴﺨﺮه ﺍﺵ ﮐﻨﺪ.
ﺍﺻﻼ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺮﯾﻢ ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﮐﻨﺪ.
ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺷﻤﺸﯿﺮ می کشیم ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯﺵ ﻧﻤﺎﻧﺪ .
ﯾﺎ می گوییم ﺑﺮﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﮐﻦ / ﯾﺎ می گوییم ﺍﺣﻤﻘﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﯿﺴﺘﯽ.
ﺩﺭ ﺧﻮﺷﺒﯿﻨﺎﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ می کنیم،، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ،
ﺯﯾﺮِ یک ﺗﺤﻘﯿﺮ ِ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ..
ﺫهنِ مان / ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺼﺎﺭ ﻫﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ..
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﻢ می تواند ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥِ ﺍﯾﻦ ﺣﺼﺎﺭ ﻫﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،،
ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ِ ﺻﺤﺒﺘﺶ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ، ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺎ ﻓﺮﻕ ﮐﻨﺪ..
ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ.. هیچ وقت ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ..
ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ / ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ / ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ!!

عکس نوشته اگر دوست داری اوج پرواز کنی

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

خسته ام / از جا دادنِ یک داروخانه در کِشوی میزم..
خسته ام / از جاده هایی که خودشان ، از ته راه برگشته اند..
ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺻﻠﯿﺐ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﯾﺎ ﺣﺮام زﺍﺩه ﺧﻄﺎﺏ ﺷﻮﻡ ،،
ﻭقتی ﻣﺮﯾﻢ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ / ﮐﻪ ﺗﻮ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﮑﺸﯽ..
ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ / ﻋﯿﺴﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﺍُﻟﯿﻮﺭﺗﻮﯾﺴﺖ ..
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻃﻮﺭﯼ ﻣﯿﻤﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ،،
ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﻫﻮﺭﺍ ﺑِﮑﺸﻨﺪ،،
ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯽ ﺧﻠﻘﺖِ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺳﻮءِ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩه ﺍﺳﺖ ..
ﻣﺎ ﮔﻨﺎه ﻧﮑﺮﺩه ﺍﯾﻢ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺖ،،
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ / ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ِ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ..
ﻣﻌﯿﺎﺭ ِ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﻣﺎ / ﺗﻌﺪﺩِ هم فکرﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺴﺖ..
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ..
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖِ ﭘﺬﯾﺮﺵِ ﺳﺮ ﮐﺸﯽ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍِﺩﻋﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺧﺘﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ..

عکس نوشته تو را برای خودم میخوام

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

عکس نوشته فلسفی سنگین تصور تو

 

باران که آمد ،
به ایستگاه راه آهن که رسیدی ،
دوستانت را جــــــــــــــــــــــــا بگذار.. حتی خدایت را ..
دکمه های کُتت را ببند و به شـــــــــــــــــــــــــــهر برو..
سقفی به پــــــــــــــــــــــــــــــا کن..
سقفی به هر قیمتی!
و آنگاه که دوستی در را زد! هرگز در را باز مکن !
رد پایت را پاک کن !
در طهران یا در هر شهر دیگر ، مترسک هایی را خواهی دید!
نادیده بگیر و رد شو ،،
و در اولین پیچ / راهت را کــــــــــــــــــج کن …
کلاه بر پیشانی بکِش ..
خود را مخفی کن ،،
و رد پایت را از بین بِبـــــــــَــــــــــر..
باران که آمد / بی آنکه در زده باشی / به هر خانه ای وارد شو ،،
و روی هر صندلی که شد ، جا خوش کن !
اما مراقب باش تا کلاهت جا نماند!!
آنچه را که همیشه گفته ای ، دیگر فاش مگو !
اندیشه ات را اگر در دیگری یافتی ، انکار کن !
آنکه امضایی نکرده،،
آنکه عکسی نینداخته،،
و آنکه اقرار نکرده است،،
هرگز گرفتار نخواهد شد..
چُنان که مرگ بر دَرَت کوفت ،،
زندگی را بدرود گـــــــــــــــــــــــــو..
اما مراقب باش،،
قبرت را سنگی نباشد با خطی خوانا !!
و تاریخی که کی و کجا خفته ای!!
این شرط نفس کشیدن در اینجــــــــــاست ..
پس
بار دیگر می گویمت:
رد پایت را پاکـــــــــــــــــــــــــــــــــ کن !!

گوگل

همچنین ببینید :

عکس نوشته فلسفی جدید ۹۷

عکس پروفایل حرف سنگین جدید ۹۷

عکس نوشته سنگین و مفهومی جدید۹۷

عکس پروفایل مردانه سنگین با متن ۹۷

عکس نوشته معنی دار سنگین با متن ۹۷

عکس نوشته های فاز سنگین و تیکه دار

عکس پروفایل فاز سنگین و مشتی

جدیدترین عکس نوشته فلسفی, عکس نوشته فلسفی, عکس نوشته های فلسفی, دانلود عکس نوشته فلسفی ترین, عکس نوشته حکیمانه و فلسفی, عکس نوشته سنگین پروفایل, عکس نوشته سنگین دخترانه ۱۸, عکس نوشته سنگینوتیکه دار,

  • علی عزیزی 2