در عکس پروفایل عاشقانه من عاشقتم همسرم می توانید شاهد زیباترین عکس نوشته پروفایل عاشقانه برای استفاده در آواتار شبکه های اجتماعی با همراه با متن عاشقانه مشاهده کنید و …
عکس پروفایل عاشقانه من عاشقتم همسرم
عکس پروفایل عاشقانه
عکس پروفایل بگذار بگویند ساده است و فراموش کار عاشقتم
اما تو تغئیر نکن عاشقانه
توخودت باش
وبگذار انسانیت،خاص بودن تو باشد…
عکس نوشته از همه مهمتری
ای نسیم سحر، از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم، که بُوَد مَحرم دوست
عکس نوشته با تو خوشبخت ترینم
بابام گفته بود هرجا دعوا شد فرار کن که صدمه نبینی
یه بار خودش دعواش شد فرار کردم اومد خونه مثل سگ زد منو :-S
آدم نمیدونه واقعا چه غلطی بکنه
عکس نوشته عجب حال خوشی دارم با تو
یک گوشه ى نگاهت ما را کفاف مستى،
ور نه همه پیاله با ما چه کار باشد…
این موجود اسمش هست «اسلولوریس»
و بسیار حساس و ساکت وگوشه گیره
اگه هم خطری تهدیدش کنه دستهاش رو بالا میبره و نگاهت می کنه !
چشاش داغونم کرد ای خدااا چه مظلومیتی ی ی ی:((
عکس نوشته از خدا میخوام یکی بیاد زندگیت که به پات پیرشه
خیز و با من در افقها سفر کن
دلنوازی چون نسیم سحر کن
ساز دل را نغمه گر کن
همچو بلبل نغمه سر کن
به به ب ب به به چه بلبلی چه متنی:))
تصویرو زومکردم تارشده:/
عکس نوشته ما هرگز نمی میریم
ای دلبر من،ای قدوبالات،سه نقطه
ای چهره تو درهمه حالات،سه نقطه
میگیرم ازآن گوشه لبهات،سه نقطه
کلا خودسانسوری بود :/ سه نقطه
عکس نوشته من عاشقتم تا ابد و یک روز
ﺗﻮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺩﺍﺩ
ﺗﻮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﮔﺪﺍ ﺭﻭ ﺍﺯ ﭘﻮﻟﺪاﺭ ،
ﺗﻮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺍﺯ پسر ،
تو دولت دزد رو از وزیر،
توی خبرگان مرده رو از زنده
عکس نوشته عشق جان تولدت مبارک
مست را منفعتی نیست
بیایید وز درون رَست کنیم
نه آنکه برون مست کنیم
پیرما باهرکه سخن بگفت
به چشم شنیدن می گشت
و گوش کر میشد!!!
عکس نوشته آهای آقامون
دیشب اینترنتم قطع شد تا رفتم تو حال
بابام با چوب افتاد به جونمو هی داد میزد دزد دزد
یهو مادرم داد زد نزن نزن پسرمونه
بابام تو چشاش اشک جمع شد گفت تویی پسرم ؟
چقد بزرگ شدی !
عکس نوشته مال هم باشیم
زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه
سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون
امیدش در ته فرداست
زنی هم زیر لب گوید
گریزانم از این خانه
ولی از خود چنین پرسد:
چه کس موهای طفلم را
پس از من می زند شانه؟
عکس نوشته خدای تقدیر خوب برایم قرار بده
زنی با تار تنهایی
لباس تور می بافد
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند
زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان
زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر
عکس نوشته تو عشقم و جونم
زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی داند
زنی واریس پایش را
زنی درد نهانش را
ز مردم می کند مخفی
که یک باره نگویندش
چه بد بختی ، چه بد بختی
زنی را می شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی می خندد و می گوید
که دنیا پیچ و خم دارد …
تقدیم به زنان سرزمینم ،که هر کدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
عکس نوشته تو برایم با همه فرق داری
ﺑﺎ ﭼﻪ میتوﺍﻥ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺑﻨﺪِ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﮐﺸﯿﺪ؟
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ پلکهاﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎﺯ
ﺧﺴﺘﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻣﺜﻞ ﻣﻮﺟﻬﺎ
ﺗﻮ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﺸﻮﯼ …
ﺑﺎﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﺸﻮﯼ …
ﺑﺎ ﭼﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺑﻨﺪِ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﮐﺸﯿﺪ؟
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﻮﺳﻪ؟
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﻟﺐ؟
ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﻟﺤﻈﻪ؟
عکس نوشته از من تا خوشبختی فاصله است
ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﺷﺐ؟
ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﻡ
ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺯﻫﺎ ،
ﻣﺜﻞ ﻓﺼﻠﻬﺎ ،
ﻣﺜﻞ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﻫﺎ …
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎﻝ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ
ﺍﺯ ﺯﻭﺍﻝ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﻮﺯﻫﺎ ﮔﺮﯾﺨﺖ؟
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ پرﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﮕﺎﻩِ
ﺧﯿﺮﻩ ی ﺯﻣﺎﻥ ﮐﺸﯿﺪ؟
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍن
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪِ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﮐﺸﯿﺪ؟
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺳﺖ ….؟
عکس نوشته من به عشق تو
خانه دلتنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید؛
«زود بر خواهد گشت.»
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد
عکس نوشته تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه
هـ الف سایه (هوشنگ ابتهاج)
عکس نوشته مرد من
من یک شهریوریم
مثل قلبی که ندیده ای
مثل ماهی که در آغوش نگرفته ای
مثل شهری که
زیر هفت آسمان عشق عاشقانه قدم نزده ای
مثل کتابی که از ته دل نخوانده ای
مثل ستاره ای که از نردبان شب نچیده ای…
من یک شهریوری ام
مرا آغاز کن مرا با مهر دلت
با آبان و آذر و دی تنت
عاشقانه آغاز کن
که من با تو سرآغاز تمام
چهار فصل عاشقانه هایم.
فــــرزانه طالــــبی پــور
عکس نوشته تو همون نیمه گمشدمی
تا حالا دقت کرده بودید؟؟؟
انسانهای صادق به صداقت حرف هیچ کس شک نمی کنند و حرف همه را باور دارند.
انسانهای دروغ گو تقریبا حرف هیچ کس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند.
انسانهای امید وار هموراه در حال امیدوار کردن دیگرانند.
انسانهای ناامید همیشه آیه یاس می خوانند.
انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند.
انسانهای شریف همه را شرافتمند می دانند.
انسانهای بزرگوار بیشتر کلامشان، تشکر از دیگران است.
انسانهای بلند نظر هر کاری برای هر کسی می کنند باز هم با شرمندگی می گویند: ببخشید که بیشتر از این از دستم بر نیامد.
انسانهای تنگ نظر هر کاری برای هر کس انجام دهند، چندین برابر می ببینندش.
انسانهای با محبت در نهایت مهربانی همه را با جانم، عمرم, عزیزم خطاب می کنند.
انسانهای متواضع تقریبا در مقابل خواسته همه دوستان می گویند: چشم سعی می کنم.
اما انسانهای پر توقع انتظار دارند همه در مقابل حرف هایشان بگویند چشم.
انسانهای حسود همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند.
انسانهای دانا در جواب بیشتر سوالات می گویند: نمی دانم
انسانهای نادان تقریبا در مورد هر چیزی می گویند: من می دانم!!!
با دانستن خصلت هایمان آنها را در خود متعادل کنیم تا سلامت و زیبایی مان درونی باشد.
برداشت از سایت اسرار موفقیت
عکس نوشته این من با هیچ تو
روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد:
بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها.
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ
جزء لاینفک زندگی ست اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز،
خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن،
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات،
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،بعد از هر
گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم،
خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی،
خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن
خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی.
کارل گوستاو یونگ
عکس نوشته ای که تویی همه کسم
من تنم را کشتم. . .
تو نگاهت به تنم. . .
که به آغوش کشم. . .
من که حرفم بوسه و آغوش نیست. . .
حرف من این است که از عشق چه میدانی؟
عکس نوشته دست های تو چیز دیگریست
قبل دیدار تو ، خشکیده گیاهی بودم
شده ام سبز ز روزی که تو دادی آبم
تو نسیبی و نصیب دل من گردیدی
در دعای سحرت کاش که من ره یابم
فاصـلـہ گاهـے اوقـات باعـث میـشـہ بدونـے
کـے ارزش نگـہ داشــتن داره ؛
کـے ارزش بیخـیال شـدن ….
☆☆°•●*● ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ●*●•°☆☆
کاش بشـہ وقتـے که دارے ور میـرے با گوشیت ،
دستـت بره رو اسمـم…
کاش بشـہ آخر قصـہ برسـم یجایـے که بگم دیدے تونستـم …
کاش بـہ شعرات بخوره رد شـے از این دور و ورا ،
یـہ سرے بِم بزنـے …
با اینـکہ خورد شدم دوست ندارم بشکنـے تو ، میدونـے گرد زمیـن …
نذار زندگـے برام بیشتـر از این سخت بشـہ
یکـم بخودت بیـا ، فک کنم وقتشـہ
از آسمـون سنگ بیاد ، حتـے اگـہ جنگ بشه
دل من تو رو مـے خواد ، میدونـے حقشـــہ …